داستان ها

داستان علمی-تخیلی Dune

رمان Dune – شاهزاده ایرولان چنین می نویسد:
هر شاگرد راستین باید بداند که تاریخ نقطه آغازی ندارد. مهم نیست که داستان از کجا شروع می شود، همیشه قهرمانان و تراژدی های دیگری قبل از آن وجود داشته اند.
قبل از اینکه هر کس بتواند جهاد در جریان فعلی را که پس از سرنگونی پدرم، امپراطور شادام چهارم، از تاج و تخت شکل گرفت، درک کند، باید آنچه را که در راهش جنگیدیم دریابد. بنابراین، باید ده هزار سال به گذشته ما بازگردد، ده صده قبل از تولد پاول آتریدیس.
در آنجاست که می توان شاهد شکل گیری پادشاهی شد. در آنجاست که چگونگی ظهور یک امپراطوری از خاکستر جنگ های کورین را می بینیم که برای اتحاد بقایای مجروح بشریت صورت گرفت. ما به دل باستانی ترین شرح ها نفوذ خواهیم کرد، به دل افسانه های دون، به زمان قیام بزرگ، که عموم بیشتر آن را تحت عنوان جهاد پیشخدمتان می شناسند.
جنگ مهیبی که علیه ماشین های متفکر اتفاق افتاد، نقطه شروع آفرینش جهان سیاسی-بازرگانی ما بود. حال گوش فرا دهید، چون می خواهم داستان شورش انسان ها در برابر سلطه ربات ها، کامپیوترها و سیمک ها را برایتان نقل کنم. ناظر مبنای خیانت بزرگی باشید که باعث دشمنی خونین خاندان آتریدیس و هارکونن شد. عداوت وحشیانه ای که تا به امروز ادامه داشته است. ریشه های گروه خواهری بن گسریت، رسته فضایی و ناوبران آن، اساتید شمشیرزن گیناز، مکتب پزشکی سوک و منتات ها را بشناسید. شاهد زندگی آوارگان زنسونی سرکوب شده باشید که به صحراهای آراکیس پناه بردند و در آنجا به بزرگترین سربازان ما یعنی فریمن ها تبدیل شدند.
چنین اتفاقاتی زمینه ساز تولد و زندگی مواددیب شدند.
خیلی پیش از زمان مواددیب، در آخرین روزهای امپراطوری قدیم، بشریت قدرت پیش ران خود را از دست داده بود. تمدن تران (Terran) در سراسر ستارگان پراکنده ، ولی دچار ایستایی شده بود.بلندپروازی ها در حداقل خود بود و اکثر مردم از ماشین هایی با بهره وری و دقت بالا برای انجام کارهای روزمره استفاده می کردند. به مرور زمان بشریت تفکر و رؤیاپردازی …یه به بیان دیگر زندگی حقیقی را کنار گذاشت.
سپس مردی از منظورمه دوردست تالیم (Thalim) آمد. او انسان روشن بینی بود که نام تالوک (Thaloc) خدای باران را برای او برگزیده بودند. او برای مردم خموده سخنرانی می کرد و تلاش می کرد تا روح انسانی آنها را احیاء کند ولی بی حاصل بود. برخی از افرادی که در آن جمع ها نمی نجیدند، پیام تالوک را شنیدند.

1 2 3 4برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا