داستان ها

داستان علمی-تخیلی Dune

آمنیوس در مرحله بعدی تلاش کرد تا با سیستم ساختارمند خود به ایجاد و حفظ نظم بپردازد و سیمک های تحقیر شده را زیر یوغ خود نگاه دارد. آگاممنون و همراهانش که زمانی رهبران یک امپراطوری بودند، با بی میلی به خادمان “مغزفراگیر” تبدیل شدند.
در زمان نبرد بالترین (Bulterian Jihad) آمنیبوس و ماشین های متفکر به مدت هزار سال “دنیاهای هماهنگ” را در چنبره آهنین خود نگاه داشتند.
حتی در این شرایط گروه هایی از انسان ها در حاشیه های خارجی امپراطوری وجود داشتند که به منظور محافظت متقابل در کنار هم جمع شده بودند و خاری بودند در چشمان ماشین های هوشمند. هر گاه حمله ای صورت می گرفت، لیگ نجیب زادگان به شکلی مؤثر از خود در برابر این تهاجم ها مقاومت می کرد.
ولی ماشین ها همواره در حال پیشرفته تر کردن نقشه های خود بودند.
وقتی انسان ها کامپیوتری ساختند که قادر بود اطلاعات را جمع آوری کند و یاد بگیرد، به دست خود حکم مرگ بشریت را صادر کردند.
– خواهر بکا فانی
سالوسا سکوندوس مانند قطعه جواهری در صحرای فضا خودنمایی می کرد. مانند مرغزاری از منابع و مراتع حاصلخیز که از نظر سنسورهای دیداری متأسفانه به آفت انسان آلوده شده بودند.
اسکادران سفینه های رباتیک به مرکز دنیای لیگ نجیب زادگان پیشروی کردند. سفینه های زرهی که تا دندان مسلح بودند، و روکش های آلیاژهای درخشان، آنتن ها و سنشورها آنها را به شکلی عجیب زیبا کرده بود. موتورهایی که در پشت سفینه ها تعبیه شده بودند، با پرتاب نفس های آتشین خود به بیرون، آنها را با سرعتی سرسام آور به پیش می راندند. سرعتی که می توانست فرم های حیات بیولوژیک را متلاشی کند. ماشین های هوشمند به راحتی فیزیکی و حفظ زندگی خود نیاز ندارند. در حال حاضر آنها بر نابودی بقایای مقاومت انسان های قدیمی ساکن در حاشیه بیرونی دنیاهای همسان سازی شده بود.
ژنرال سیمک اگاممنون از سفینه هرم شکل خود حمله را رهبری می کرد. ماشین هایی که منطقی فکر می کردند به فکر انتقام یا شوه پیروزی نبودند. ولی آگاممنون اینگونه بود. او در محفظه محافظ خود کاملاً نسبت به این مسئله آگاه بود و مغز او می توانست نقشه های دشمنان را بخواند.
در برابر او، اسکادران اصلی سفینه های ربات ها وارد منظومه انسان ها شدند و مانند بهمنی که از فضا فرود آمده باشد، آنها را غافلگر کردند. سفینه های نگهبان انسان ها به سمت آنها آتش گشودند، مدافعان برای رویارویی با نیروهای ماشین ها وارد کارزار شدند. پنج سفینه لیگ موشک های خود را همزمان شلیک کردند، ولی موشک های آنها به اندازه کافی سریع نبودند که قادر به نفوذ به سفینه ها باشند. چند سفینه رباتیک بطور تصادفی مورد اصابت موشک ها قرار گرفتند و نابود شدند. به همان نسبت از سفینه های انسان ها پودر شدند. نه بخاطر اینکه تهدیدی محسوب می شدند، تنها به این دلیل نابود شدند که در مسیر آنها قرار گرفته بودند.
تعداد محدودی از واحدهای نگهبانی توانسته بودند هشدارهای خطری به سالوسا سکوندوس برسانند. سفینه های جنگی ربات ها بدون اینکه در مسیر هدف اصلی خود از سرعتشان بکاهند، خطوط دفاعی پراکنده میانی انسان ها را پودر کردند. این مقاومت که برای کاهش سرعت پیشروی آنها بود، باعث نشد تا زمان زیادی بین رسیدن علائم هشدار دهنده و ورود نیروهای مهاجم به مرکز دنیا در اختیار نیروهای مدافع قرار بگیرد.
انسان ها هرگز زمان کافی برای آماده شدن نداشتند.

برگهٔ قبلی 1 2 3 4برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا