بدون دسته بندی

۱۰ شکست بزرگ جان کنستانتین

۵ وظیفه نهایی
در کمیک های جهنم سوز (Hellblazer) اولیه مرد خانواده جایگاه ویژه ای داشت. جان کنستانتین دشمنان انسانی و ماوراء الطبیعی بسیاری داشت. دشمنان انسانی او بیشتر در بین اصولگرایان، افراد افراطی و نیروهای پلیس بودند. مارگارت تاچر یکی از آنها بود. مرد خانواده یکی از دشمنان انسان او بود که ماهیتی متفاوت داشت.
آن دو برای مدتی موش و گربه بازی می کردند. در نهایت مرد خانواده پدر کنستانتین را کشت. کنستانتین یک اسلح تهیه کرد و انتقام گرفت. ولی در داستان های کمیک این مسئله اجرای عدالت نیست. قتل-حتی برای انتقام- امری مردود در داستان های کمیک به حساب می آید. چون کشتن فردی دیگر کشتن خود است. حداقل از دیدگاه عرفانی و اصول انسانی اینگونه است.

۴ هشدار به چس در مورد آخرالزمان
کنستانتین هرگز رانندگی یاد نگرفت. چرا باید چنین کاری می کرد؟ سیستم حمل و نقل انگلیس همیشه برای او کافی بود. یکی از دوستان کنستانتین دوست ش چس بود که راننده تاکسی بود و همیشه او را به جاهایی که می خواست می برد.
در یکی از وضعیت های وخیم که به نظر می رسید دنیا به پایان خود نزدیک می شود، کنستانتین اطلاعات پیشگیرانه ای به او داد. چس تاکسی خود را فروخت چون فکر می کرد با تمام شدن دنیا به آن نیاز نخواهد داشت. ولی کنستانتین توانست سرنوشت دنیا را به شکلی دیگر رقم بزند. ولی دوست خود را در به خاک سیاه نشاند.

۳ مبارزه با نژادپرستان سفیدپوست
نژادپرستی موضوعی ناپسند است و نه در دنیای داستان ها و نه در دنیای واقعیت جایی ندارد. درک این مفهوم سخت نیست. ولی بنا به دلایلی نامعلوم سخنرانی های نژادپرستانه راهی آسان برای جلب حمایت عمومی است. وقتی کنستانتین در برابر گروهی نژادپرست و خودبرتربین ایستاد در اصل در برابر نیروی شر قد علم کرد. اگرچه نتیجه این رویکرد زیاد خوب نبود ولی قابل تحسی بود.
این گروه تصمیم گرفتند تا به کنستانتین درسی بدهند و به او و نزدیکان او حمله کردند. یکی از دوستان او که مردی سیاهپوست بود، بدترین اتفاق را تجربه کرد. او تا سرحد مرگ شکنجه شد و بالاخره جانش را از دست داد. این هم نتیجه نزدیکی به کنستانتین بود. این مرگ بسیار تراژیک و غم انگیز بود. متأسفانه تلاش های او به نتیجه مطلوب نرسید ولی امید به نتیجه بهتر و انسانی تر چیزی است که از تلاش های کنستانتین به جا می ماند.

۲ به مبارزه طلبیدن یک فرشته قاتل
انسان را از روی اعمال آنها قضاوت می کنند و از روی دل آنها. کنستانتین از همین استاندارد در مورد گابریل استفاده کرد. گابریل در مورد کشتار جمعی انسان ها و کمک به نژادپرستان سفیدپوست گناهکار بود و کنستانتین در مورد او به قضاوت نشست و او را منزه از گناه نیافت.
فرقه مورد نظر تصمیم گرفتند نقشه سقوط این فرشته را طرح ریزی کنند. آنها ابتدا با ایجاد تردید در وجود گابریل و بعد با استفاده از یک موجود اهریمنی سعی کردند این فرشته را به وسوسه وادارند. ولی مسائل از کنترل خارج شدند. پس از اخراج این فرشته از بارگاه الهی اینبار نوبت شیاطین بود که او را شکنجه دهند.

۱ حادثه تیراندازی در مدرسه
داستان “تیراندازی کن” یکی از منابع اصلی بحث برانگیز در مورد این شخصیت است، چون به دلایل تیراندازی در مداری ایالات متحده می پردازد و به راحتی در مورد ولقعیتی صحبت می کند که ناراحت کننده است. متأسفانه قبل از انتشار این کمیک تراژدی کشتار کلمباین اتفاق افتاده بود.
ایم کمیک کنستانتین را در بسیاری از صحنه های تیراندازی در مدرسه نشان می دهد. اون فعالانه قصد داشت تا در برابر این پدیدخ ایستادگی کند ولی شکست خورد. در این زمینه راز و رمش بزرگ یا پیچیدگی تراژیکی وجود نداشت. کنستانتین با تمام توانی که داشت نتوانست شیطانی را که تیراندازی و کشتار جمعی را القاء می کرد، جن گیری کند. اگرچه او در مورد این مسائل مهم شکست خورد، ولی تلاش او را در مواجهه با بسیاری از پلشتی ها و پلیدی های اجتماعی فلج کننده جامعه بشری را باید ستود.

برگهٔ قبلی 1 2
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا