متن ساده ریدینگ lucky jacket به همراه فایل شنیداری و تمرین (سطح ۵ – تمرین ۴)

پس از شنیدن فایل صوتی به تمرین های مطرح شده پاسخ دهید.
لغات جدید این بخش (برای شنیدن تلفظ این کلمات به همراه معنی آن روی کلمات کلیک کنید)
appropriate مناسب
closet کمد لباس
grade نمره
interview مصاحبه
jacket کاپشن
lucky خوش شانس
nervous عصبی
plain ساده
realize متوجه شدن
scare ترساندن
smelly بودار، دارای بوی ناخوشایند
stripe راه
sweat عرق کردن
sweater پلیور
متن لیسنینگ بالا
Anna has a lucky jacket.
آنا کاپشنی دارد که برایش خوش یمن است
Whenever she wears it, good things happen to her.
هروقت که آن را می پوشد، اتفاقات خوبی برایش می افتد
She wore it on her final exam one time, and she got the highest grade in the class!
یکبار در روز آزمون نهایی پوشید، و بالاترین نمره کلاس را گرفت
The jacket is green with yellow stripes.
این کاپشن سبزرنگ است و راه های زردرنگی دارد
It’s really smelly, because Anna never washes it.
این کاپشن بوی ناخوشایندی دارد چون آنا هرگز آن را نمی شوید
She is scared that washing the jacket will wash away the luck.
او می ترسد که مبادا شستن کاپشن شانس آن را بشوید و از بین ببرد
She keeps the jacket in a closet all by itself.
او کاپشن را در یک کمد جداگانه نگه می دارد
No other clothes are in the closet.
هیچ لباس دیگری در این کمد قرار ندارد
Anna had an important interview for a job.
آنا یک مصاحبه مهم برای یک کار داشت
She was very nervous about it.
او خیلی نگران بود
She wanted to wear the jacket, but the jacket was not appropriate for the interview.
او می خواست کاپشن را بپوشد، ولی کاپشن مناسب این مصاحبه نبود
She needed to wear nice clothes.
او باید لباس خوبی می پوشید
She decided to wear the jacket under a plain gray sweater.
او تصمیم گرفت که کاپشن را زیر یک پلیور خاکستری رنگ ساده بپوشد
Perfect plan, she thought.
او فکر می کرد که نقشه اش عالی است
When Anna entered the interview room, she started to sweat.
وقتی آنا وارد اتاق مصاحبه شد شروع کرد به عرق کردن
She wondered why it was so hot.
او فکر کرد که چرا اینقدر گرم است
She realized that the heater was on.
متوجه شد که بخاری روشن است
She sat down across from the interviewer.
او روبروی مصاحبه کننده نشست
“Anna, you’re sweating. You should take your sweater off.”
او گفت: آنا داری عرق می کنی، باید پلیورت رو در بیاری
Anna laughed nervously. “I’m fine,” she said.
آنا خندید و با حالتی نگران گفت: من خوبم
By the end of the interview, there was a sweat stain on Anna’s sweater.
تا آخر مصاحبه لکه عرقی روی پلیور آنا نقش بسته بود
She left the interview feeling unsure.
او با احساسی نامطمئن مصاحبه را ترک کرد
A week later Anna got a phone call from the boss.
یک هفته بعد او تلفنی از طرف رئیس داشت
The boss offered her the job!
رئیس کار را به او پیشنهاد کرده بود
The lucky jacket worked!
کاپشن خوش یمن کار خود را کرده بود