مقالات کمیک

معرفی ابرقهرمانان برتر: سوپرمن

تکامل شخصیت
عصر طلایی
در دوران طلایی سوپرمن جور-ال یکی از دانشمندان سیاره کریپتان، متوجه می شود که سیاره اش در شرف انفجار است. او سعی می کند تا همکاران دیگر خود را از این موضوع مطلع کند. ولی همه او را مسخره می کنند و می گویند دچار اوهام شده است. او و همسرش که چاره ای دیگر برای قانع کردن آنها پیدا نمی کنند، پسر خود کال-ال را در سفینه ای کوچک قرار می دهند و او را در فضا رها می کنند. بعد از مدت های طولانی سفر فضایی سفینه کال-ال در زمین فرود می آید و جاناتان کنت و مری کنت او را پیدا می کنند.
ابتدا آنها تصمیم می گیرند تا او را به یتیم خانه بسپارند. ولی در آخرین لحظات تصمیمشان عوض می شود و او را به فرزندی می پذیرند و نام کلارک را برای او انتخاب می کنند و مانند فرزند خود با او رفتار می کنند. همزمان با دوران بلوغ کلارک قدرت های ماورایی او خود را نمایان می کنند و پدر و مادرش قبل از مرگ خود اسم سوپرمن را برای او در نظر می گیرند و از او می خواهند که از قدرت خود در مسیر عدالت استفاده کند. او به شهر متروپلیس نقل مکان می کند و شغل خبرنگاری را برای خود انتخاب می کند و در روزنامه دیلی استار مشغول به کار می شود که بعدها به عنوان دیلی پلنت تغییر نام می دهد. او این کار را انتخاب می کند تا به اتفاقاتی که در جهان اطراف می افتد نزدیک تر باشد. در این دوران وظیفه ابرقهرمانی سوپرمن باعث شد تا او در مسائل مربوط به جنگ جهانی دوم هم مداخله کند. او استالین و هیتلر را به لیگ ملت ها (League of Nations) در جنوا برد تا بخاطر زیر پا گذاشتن حقوق بشر محاکمه شوند.
او همچنین به عنوان محافظ متروپلیس شناخته می شود، ولی بر خلاف نسخه های مؤخرتر خود خیلی خشن و گاهی اوقات قسی القلب است و اغلب دشمنان خود را از بین می برد و توجه زیادی به خرابی هایی که در جریان درگیری هایش ایجاد می شوند ندارد. این رویه ادامه داشت تا در اواخر ۱۹۴۰ مسئولان هیأت تحریریه رأس به توقف کشتن افراد به دست سوپرمن دادند. آنها تصمیم گرفتند که سوپرمن هرگز پس از آن کسی را نکشد و در صورت بروز این اتفاق بازنشسته اش کنند. در این دوران تعدادی از داستان های مرتبط و حمایتی برای این شخصیت در نظر گرفته شد که در این بین معرفی شخصیت لوئیس لین از مهمترین این اتفاقات بود و در نهایت به عشق جاودانه سوپرمن تبدیل شد و کارشان به ازدواج کشید. لکس لوتر (Lex Luthor) هم به عنوان دشمن اصلی سوپرمن معرفی شد. بعدها از این نسخه اولیه در داستان های سوپرمن زمین ۲ (Superman of Earth-2) هم استفاده شد.

عصر نقره ای
در دوران نقره ای دی سی تصمیم گرفت به جای یک شخصیت سوپرمن از دو شخصیت استفاده کند. به همین آنها سوپربوی (Superboy) را معرفی کردند که نسخه جوان تر کال-ال بود و به آینده سفر می کند تا به در سال ۳۰۰۰ با کمک لژیون ابرقهرمانان علیه پلیدی بجنگد. علاوه بر او سوپرگرل هم به عنوان یکی از اعضای فامیل سوپرمن در این دوران معرفی شد که در دهه ۱۹۵۰ به عنوان همراه و وردست سوپرمن کار می کرد. تعداد زیادی هم از ابرحیوانات معرفی شدند که مهمترین آنها Krypto, Beppo, Streky, Comet هستند.
بسیاری از ابرشرورهای مشهور داستان های سوپرمن در این دوران معرفی شدند و بسیاری از آنها در داستان هایی با تم علمی تخیلی معرفی شدند. برینیک (rainiac) و بیزارو (Bizzaro) از مهمترین این شخصیت ها هستندو سوپرمن همچنین در ایجاد لیگ عدالت آمریکا هم سهم مهمی دارد و این خود شروعی است برای اولین کراس اورهای تاریخ کمیک. در دهه ۱۹۶۰ خاستگاه او فاش می شود . داستان فرستاده شدن سوپرمن در سفینه ای به زمین قبل از نابودی سیاره کریپتان بار دیگر نقل می شود.
سفینه کال-ال در اسمالویل فرود می اید و جاناتان کنت و مارتا کنت او را پیدا می کنند. در نسخه های اولیه آنها اتان کنت (Ethan Kent) و سارا کنت (Sara Kent) هستند که او را به فرزندی می پذیرند و نام کلارک را برای او انتخاب می کنند. کلارک از همان دوران کودکی به قدرت های خود پی می برد و همزمان با رشد خود کنترل کردن آنها را می آموزد. او مادر خود را متقاعد می کند تا لباسی برای او بدوزد و از همان دوران به مبارزه علیه پلیدی های موجود در اسمالویل می پردازد و به عضویت لژیون ابرقهرمانان سال ۳۰۰۰ در میآید. کریپتو حیوان خانگی او در این مسیر به او کمک می کند که همراه او از کریپتان آمده است و قدرت های مشابه سوپرمن دارد.
دوستان کودکی پسر پولادین (Boy of Steel) لانا لنگ (Lana Lang) و پیت راس (Pete Ross) هستند که نقش حمایتی را برای او بازی می کنند و باعث گسترده تر شدن دایره دلبستگی او به زمین می شوند. وقتی جاناتان و مارتا کنت بر اثر یک بیماری صعل العلاج می میرند، کال-ال به متروپلیس نقل مکان می کند و در آنجا به دانشگاه می رد و همزمان ماجراجویی هایش را هم ادامه می دهد. پس از فارغالتحصیلی با مدرک خبرنگاری اسم خود را به سوپرمن تغییر می دهد و در دیلی پلنت مشغول به کار می شود. سوپرمن دوران نقره ای به قدرت خارق العاده اش و توانایی بی رغیبش در جذب توانایی های عجیبی که نسخه قبلی هرگز به آن دست نیافته بود، معروف است.

عصر برنزی
اسطوره سوپرمن در دوران برنزی هم به شکلی که در گذشته اتفاق افتاده بود تکرار می شود ولی تغییراتی جزئی در آن گنجانده شد که بیشتر در راستای جزئیات داستانی این شخصیت در دوران نقره ای بود.

آرک های داستانی اصلی
تقدیم به مردی که همه چیز داشت
در روز تولد سوپرمن، بتمن، رابین و واندروومن به دژ تنهایی (محل سکونت و اکتشاف سوپرمن) می روند تا هدایایی را به او بدهند. با این وجود آنها سوپرمن را در حالت سکون و نباتی می یابند که تحت تأثیر گیاهی بنام بلک مرسی (Black Mercy) ایجاد شده است که توسط مانگول (Mangul) برای او فرستاده شده است. مانگول که با ظاهری بدل ظاهر شده، هویتش ناشناخته باقی می ماند تا اینکه بتمن و واندروومن خاستگاه گیاه را شناسایی می کنند. واندرومن با مانگول درگیر می شود و بتمن و رابین بدنبال راهی برای احیای سوپرمن می گردند.
در این بین در حالت بیهوشی و نیمه خودآگاهی که بر اثر مسمومیت به سوپرمن دست داده اشت، سوپرمن زندگی ای را تجربه می کند که اگر کریپتان از بین نرفته بود، برای او رقم می خورد. او ازدواج کرده و فرزندانی دارد و با همه افراد کریپتان جز پدرش رابطه ای خوب و دوستانه دارد. جور-ال بدلیل اشتباهی که در پیش بینی نابودی کریپتان کرده بود منفور دانشمندان و اهالی کریپتان است و در جمع کمیته دانشمندان مورد تمسخر افراد انجمن قرار گرفته است. جور-ال تلاش می کند تا با اتحاد با گروهی تندرو در کریپتان وضعیت را به شرایط قدیم برگرداند و در همین زمان است که کال-ال متوجه می شود در دنیایی مجازی و خیالی گیرافتاده و بلافاصله به هوش می آید.
او که از بلایی که مانگول به سرش آورده عصبانی شده، به او حمله ور می شود. وقتی سوپرمن برتری خود را بر مانگول از دست می دهد، رابین گیاه بلک مرسی را روی او می اندازد و این باعث می شود مانگول تصور کند فاتح جهان است. واندرومن و بتمن در نهایت می توانند هدیه خود را به سوپرمن دهند. یک نسخه کپی شده از شهر کاندور (Kandor) در یک بطری شیشه ای از طرف واندرومن و و شاخه گلی (که حالا له شده) بنام کریپتان از طرف بتمن.


مرگ سوپرمن
موجودی عجیب و اسرارآمیز به زمین می آید. به زودی به وضعیت زمین خو می گیرد و کشتاری گسترده را در مناطق حومه شهر متروپلیس را به راه می اندازد و هر چیزی را که در مسیرش قرار می گیرد، از بین می برد. لیگ عدالت بدون حضور سوپرمن وارد کارزار می شود ولی به راحتی شکست می خورد. اکثر اعضای لیگ عدالت بشدت زخمی می شوند. مرد پولادین (سوپرمن) خود را به صحنه جنگ می رساند. ولی متوجه می شود که توان او و موجود بیگانه از هر جهت برابر است و به هیچ وجه نمی تواند جلوی او را بگیرد. مردمی که در آن اطراف شاهد ماجرا هستند نام دومزدی (Doomsday) به این موجود می دهند. دو گلادیاتور در نبردی خونبار با ضرباتی مهلک و سنگین در نبردی خشن و طولانی همدیگر را از پا درمی آورند. این رویداد باعث اندوه فراوان در بین دوستداران سوپرمن شد.

برگهٔ قبلی 1 2 3برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا