مقالات کمیک

۱۵ رویداد برتر دی سی

۳ روحت شاد بتمن
فعالیت گسترده و طولانی گرنت موریسون بر روی شخصیت بتمن به سه بخش مجزا تقسیم می شد. اولین بخش در داستان “روحت شاد بتمن” به پایان رسید که در برگیرنده داستان کلاسیک Heart of Hush نیز بود که با همکاری پاول دینی، داستین انگوین و درک فریدولف شکل گرفت. هاش بازگشته بود تا بروشی عجیب و با نقشه ای بزرگ با دزدیدن قلب کت وومن بتمن را شکار کند! وقتی بتمن این مسئله را حل کرد، باید با اقدامات وحشیانه سازمانی مخفی بنام دستکش سیاه روبرو می شد. اعضای این گروه سالها بود که در بین اعضای عالی رتبه گاتهام سیتی نفوذ کرده بودند. آنها تصمیم داشتند تا بتمن را حذف کنند و برای این منظور شیوه جالبی را پیاده کردند. آنها ذهن بتمن را هدف قرار داده بودند.
به نظر می رسید که آنها موفق شده اند و بتمن هم گیج شده بود. ولی پیام اصلی داستان این بود. بتمن به همه چیز فکر می کند و او برای سناریوی احتمالی سوء استفاده از ذهن خود آماده شده بود. پس برای خود شخصیتی جایگزین ایجاد کرده بود که در مواقع لزوم از آن استفاده کند و از خود محافظت کند. وقتی به حالت عادی خود بازگشت، او بر گروه دستکش سیاه غلبه کرد. با این وجود پس از انجام این مهم او روانه “بحران نهایی” شد که در آنجا ظاهراً مرد و مقدمات بخش دوم را ایجاد کرد که در آن دیگ گریسون به عنوان بتمن وارد صحنه شد (بخش ۳ زمانی را نشان می دهد که بروس وین باز می گردد و بتمن اینکورپوریتد را ایجاد می کند تا با گروهی خرابکار و پلید به نام لویتان روبرو شود).

۲ جنگ لشگریان سینسترو
جف جانز زمانی که مفهوم ماهیت ترس بنام پرلاکس را در “فانوس سبز: تولدی دوباره” را معرفی کرد و زمانی که سینسترو را به دنیای لنترن ها بازگرداند و در کنار پرلاکس قرار داد، بر روی داستانی بزرگتر کار می کرد. آن داستان در “جنگ لشگریان سینسترو” خود را نشان داد. سینسترو نشان داد که با همکاری پارلاکس گروه رقیب خود برای مقابله با فانوس های سبز را تشکیل دادده است. فانوس های سبز با قدرت اراده ای و توانایی ایستادگی در برابر ترس گزینش می شدند، در حالیکه اعضای لشگریان سینسترو با توانایی القای ترس در افراد دیگر قضاوت می شدند. بله آنها تلاش کردند بتمن را به خدمت بگیرند.
بعد از اینکه پرلاکس کایل رینر را تحت سلطه خود گرفت، لشگریان فانوس سبز با هم متحد شدند تا لشگریان سینسترو را در هم شکنند ولی در این بین باید بعضی از اصول فانوس سبز را نادیده می گرفتند. از جمله اصل “کشتن ممنوع” که در ادامه مسیر مشکل هایی را ایجاد کرد. در پایان داستان، سینسترو از اینکه فهمید اهالی زمین آموخته اند که در برابر ترس مقاومت کنند، او تأثیر بیشتری بر روی کایل گذاشت تا عامل موفقیت آنها در جنگ نهایی برابر لشگریان فانوس سبز باشد.

۱ بحران در زمین های بینهایت
همانطور که پیش از این هم اشاره کردیم، مالتی ورس دی سی در دهه ۱۹۶۰ معرفی شد. و از آن تاریخ به بعد پیش فرض استاندارد بر این اصل استوار بود که زمین های متعددی وجود دارند که در هر یک از آنها قهرمانانی خاص آن زمین فعال هستند. این اصل به آنها این امکان را داد که در طول سالیان در پیش قهرمانانی را از دنیاهای دیگر به جمع قهرمانان خود اضافه کنند. البته هر یک از آنها باید ویژگی دنیای خود را یدک می کشیدند ولی با قهرمان های دیگر هم همکاری می کردند. با این وجود وقتی بازار کتاب های کمیک در دهه ۱۹۸۰ دستخوش تغییراتی شد و مارول به نیروی قالب در صنعت کمیک تبدیل شد، خالقان پیشین مارول مارو وولفمن (Marv Wolfman) و جورج پرز (George Perez) که پیشتر موفقیت خود را در استفاده از فرمول های مارول به ثبت رسانده بودند، تصمیم گرفتند تا با تلفیق تمامی زمین های متفاوت در یک زمین دنیای مارول را بازسازی کنند.
برای این هدف آنها (با همکاری دیک جوردانو و جری اوردوی) داستان “بحران در زمین های بینهایت” را خلق کردند که در آن قهرمانان سراسر مالتی ورس باید دور هم جمع می شدند تا از نابودی آن دنیاها جلوگیری کنند. در این مسیر، قهرمان ها در جریان مبارزه از بین می رفتند و ابرقهرمانانی باید برای داستان در نظر گرفته می شد که بخشی از این طیف نباشند (مانند سوپرمن که باید به عنوان تنها بازمانده کرپتان مطرح می شد تا سوپرگرل را بتوان در جریان داستان حذف کرد) در حالیکه بقیه مانند بری الن دچار مرگ هایی شده بودند که همه به یاد داشتند. این کراس اور تعریفی ارائه داد از کراس اورهایی که بعد از آن اتفاق افتادند.

برگهٔ قبلی 1 2 3 4 5
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا