مقالات کمیک

۱۰۰ ابرشرور دنیای کمیک

۹۰ کارنیج
کارنیج (Carnage) که بنام کلیتوس کسدی (Cletus Kasady) شناخته می شود، یک قاتل بالفطره است. در کودکی مادربزرگش را از پله ها به سمت پایین هل داد، سگ خود را شکنجه می داد و یتیم خانه ای را که ساکنش بود، به اتش کشید. بعد از اینکه به جرم قتل های زنجیره ای زندانی شد، بطور اتفاقی با ادی براک هم سلولی می شود. سیمبیوت ونوم براک یک بچه دارد که از طریق یک جراحت با کسدی پیوند می خورد. کسدی به کارنیج تبدیل می شود، کارنیج از زندان فرار می کند و سرگرمی آغاز می شود.
در نهایت مشخص می شود که سیمبیوت کارنیج از اسپایدرمن و ونوم روی هم قویتر است. او می تواند با استفاده از ماده تارگونه خود تغییر شکل دهد، می تواند سلاح های سرد مانند چاقو و تبر ایجاد کند، خود را ترمیم کند و در برابر بیماری ها و جراحت ها مصن سازد. این موضوع برای کسدی خیلی مهم است چون بدون سیمبیوت ها و قبل از آن به بیماری سرطان مبتلا بود. او از قربانیان خود تغذیه می کند و می تواند از طریق تک تک اعضاء آنها به اطراف نگاه کند. او حتی در موردی توانسته بود در برابر انفجارهای صوتی که سیمبیوت ها را تحت تأثیر قرار می دهد از خود مصونیت نشان دهد. کسدی پس از هر قتل “قوانین کارنیج” را با خون خود بر روی دیوارها می نویسد.
کارنیج بقدری قوی است که اسپایدرمن برای مبارزه با او مجبور می شود با بزرگترین دشمن خود ونوم متحد شود. حتی پس از جذب دوباره سیمبیوت بچه ونوم توسط او کارنیج به قتل های خود ادامه داد. او خود را برنگ قرمز رنگ می کند و به عنوان یک قاتل عادی به میان مردم می رود. کارنیج یک خط فکر روانی هم دارد و آن اینکه فکر می کند همه قادر به کشتن هستند ولی تنها اوست که جرأت این کار را به خود داده است. او بدنبال پول یا قدرت نیست، او فقط از کشتن لذت می برد. کارنیج که اولین بار در شماره ۳۴۴ از کمیک های اسپایدرمن شگفت انگیز معرفی شد، با الهام گرفتن از جوکر طوری طراحی شد که نسخه تاریک تر از ونوم باشد.

۸۹ شید
اشخاص زیادی نیستند که کلاه های قدیمی چارلز دیکنزی به سر بگذارند و شبیه احمق ها نشوند. البته فرد استایر، اسلش یا جانی دپ در این زمینه استثناء هستند. به همین خاطر ما این مد را توصیه نمی کنیم! ولی این را به شید (Shade) نگویید. او یکی از قدیمی ترین ابرشرورهای دنیای دی سی است که به سلیقه خود اهمیت زیادی می دهد.
شید که توسط ای ای هیبارد خلق شد و اولین بار در کمیک شماره ۳۳ فلش دیده شد، دزدی بود که می توانست با استفاده از عصای جادویی خود روی سایه ها تأثیر بگذارد. او بخاطر جنگیدن علیه دو نسل از ابرقهرمانان شناخته شده است. او قبلاً با فلش اصلی برخورد داشته و بعد از آن در برابر بری الن هم ایستاده است.
این شخصیت که ریچارد سوئیفت نام داشت، ریشه های خود را از داستان ساعت صفر و پس از سانحه ای شناختی و غیرقابل توصیف گرفت و تبدیل شد به فردی فناناپذیر ویکتوریایی که توانایی دستکاری سایه ها را داشت. این سانحه غیرقابل توصیف حدود ۱۰۰ نفر را به کام مرگ فرستاد. ولی در مورد سوئیفت تنها حافظه اش پاک شد. در نتیجه او درگیر توطئه های جنایی خانواده ای بنام لودلاو شد که قصد کشتن او را داشتند. در آنجا بود که سوئیفت و سایه های مرگبار اولین بار ازاد شدند.
او که از دست خانواده لودلاو جان سالم به در برده بود، در شهر اوپال سیتی ساکن شد و در آنجا به عنوان قاتلی حرفه ای در قبال دریافت پول کار خود را شروع کرد. او مدتی در کیستون سیتی ساکن شد و در همان جا بود که با فلش (جی گریک) روبرو شد و تحت پوشش شروری حیله گر هاله ای از تردید را ایجاد کرد تا در پس آن به جرائم مهمتر خود بپردازد.

۸۸ هانتر رز
پشتکار گرندل (Grendel) را باید ستود. او یکی از افرادی است که نقش زیاد پررنگی ندارد و در این لیست در جایگاه ۸۸ قرار گرفته است ولی اراده و شخصیتی بزرگتر از خیلی از شخصیت های دیگر دارد. به عنوان مثال هانتر رز (Hunter Rose) برای ارتکاب جرم به گاتهام سیتی آمد، ولی بیشتر هدفش به چالش کشیدن بتمن بود تنها به این خاطر که ببیند توان این کار را دارد یا نه.
او که یک جوان فاسد بود و بعدها به یک آدمکش تبدیل شد زمانی بهتر عمل می کند که در مرز توانایی های خود باشد. و همین رقابت او با بتمن را جذاب تر می کند چون هر دو شباهت های بسیاری به یکدیگر دارند.
هانتر اهل فرهنگ و یادگیری است مثل بروس وین. او در حمله به کسانی که در برابر او ایستاده اند درنگ نمی کند، مانند بتمن. ولی بر خلاف بتمن او یک هیولای خوش ظاهر است. او ماسک به چهره می زند چون باور دارد که اگر شخصی مأمور اعدام خود را نبیند، عدالت به شکلی مناسب تر اجرا خواهد شد. این قدرت و انتخاب، در ترکیب با چنگال برقی او (یک کمربند با کارآیی بالا را تصور کنید که نیزه ای دو لبه دارد) از گرندل فردی مناسب برای قرار گرفتن در این لیست می سازد. ایکاش می شد او بیشتر با بتمن در بیفتد و در جریان اصلی داستان ها قرار گیرد.

۸۷ الکترو
پدر مکس دیلان وقتی او هشت سال بیشتر نداشت، او را ترک کرد. مادر او بیش از حد حمایتگر عمل کرد و باعث بروز عقده حقارت در او شد. بعداً به این موضوع خواهیم پرداخت. او که مهندس برق بود در یک شرکت در نقش کارگر خط تولید مشغول به کار شد. یک روز، وقتی در حال تعمیر تکی از خطوط برق بود، و سیمی را در دست گرفته بود، صاعقه ای به او برخورد کرد و سیستم عصبی او را در سکوت فرو برد و او را به یک خازن قدرتمند تبدیل کرد. به این ترتیب الکترو متولد شد.
از جمله قدرت های الکترو می توان به پرتاب یک میلیون ولت برق از سر انگشتان اشاره کرد. وقتی بدنش شارژ شود او مانند یک ابرانسان قدرتمند و سریع است. می تواند از روی خطوط برق سر بخورد و حرکت کند و بر روی صاعقه ها سوار شود. در یکی از موارد دکتر اختاپوس از او برای یونیزه کردن فلزات برای یک آزمایش استفاده کرد. او می تواند در واسل برقی تغییر ایجاد کند و مانند سلاح از آنها استفاده کند. ولی او نباید در کنار آب قرار بگیرد، مگر اینکه بخواهد از حرکت بیفتد.
او در اولین مواجهه اش با اسپایدرمن چیزی نمانده بود او را بکشد، تنها با یک تماس. او تقریباً در تمامی نسخه های دکتر اختاپوس بوده است که از آن جمله می توان به شش پلید، هفت پلید و دوازده پلید گرین گابلین اشاره کرد. او عضوی از گروه نابودگران آفتاب پرست و گروه هود بوده است. او در زمانی که عضوی از گروه چهار دهشتناک بود، برای به دام انداختن چهار شگفت انگیز از اسپایدرمن به عنوان طعمه استفاده کرد. او به رید ریچاردز و سو استورم در روز ازدواجشان حمله کرد. او اتومبیل هایی که کودکان در آن قرار داشتند، منفجر کرد، سعی کرد کنترل اداره برق نیویورک را به دست بگیرد و حتی یک بار از طرف جوناه جیمیسون استخدام شد تا در یک برنامه تلویزیونی اسپایدرمن را شکست دهد.

۸۶ گاورنر
انسان ها پس از یک اخرالزمان که بدست زامبی ها به راه افتاده است، چه وضعیتی خواهند داشت؟ آیا بازماندگان با هم متحد شده و برای بقای خود خواهند جنگید؟ یا از سقوط تمدن سوء استفاده کرده و برای رسیدن به اهداف خودخواهانه خود همت خواهند گماشت؟ اینها سؤالاتی هستند که رابرت کرکمن در داستان مرده های متحرک (Walking Dead) مطرح کرده است. سؤالاتی که خود را در گاورنر (Governor) متجلی می سازند که یک نیروی پلیدی سادیستی است که جنگجوی جاده (Road Warrior) آن را فراموش کرده است. هیولایی انسانی که خود را در مسیر قهرمان داستان ریک گرایمز قرار می دهد.
گاورنر وقتی متوجه می شود که مردگان قیام می کنند، یک منطقه به وسعت چهار بلوک را حفاظ کشی می کند و آن را امن می کند و اسم وودبری (Woodbury) را برای آن انتخاب می کند و به همراه ۴۰ نفر از بازماندگان در آنجا اسکان می یابد. اگرچه در ابتدا او وجهه ای خوب از خود به نمایش گذاشت ولی رفته رفته طبیعت نادرست اعمال او رخ نمود. او تنها به افرادی کمک می کرد که وضعیت آنها می توانست به نفع او تمام شود. و تنها در صورتی به آنها کمک می کرد که آنها از او تبعیت می کردند. عدم فرمانبرداری از فیلیپ به معنی مرگ آنها بود. کسانی که مایه ناخرسندی او می شدند، خوراک زامبی دختر او می شدند که او در زنجیرش کرده بود.
وقتی ریک و گروهی از نجات یافتگان به وودبری وارد می شوند، فیلیپ به آنها خوش آمد می گوید، ولی بعدها علیه آنها اقدام می کند. خشن ترین رفتار برای عضو زن گروه رزرو می شود که Michonne نام دارد. ولی وقتی میچونی موفق به فرار می شود، ورق برمی گردد. او برمی گردد و فیلیپ را دستگیر می کند او را به صندلی می بندد و ذره ذره او را شکنجه می دهد.البته گاورنر زنده می ماند و گروه خود را در حمله ای به مواضع ریک و بخش زندان رهبری می کند. در نهایت افراد تحت فرماندهی فیلیپ علیه او شورش می کنند و او را می کشند. به سر او شلیک می شود و جسد او توسط زامبی ها تکه تکه می شود.

برگهٔ قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. با سلام
    مقاله مقاله ای کامل و عالی بود خیلی روش زحمت کشیده بودین اما اگر اجازه بدین نقد هایی بر اون وارد بکنم
    ابتدا
    در نظر شخصیت پردازی کمپانی ورتیگو زیر مجموعه دیسی کامیکس قطعا از تمامی این افراد بالاتر خواهد بود به شخصه لوسیفر ۲۰۰۰ رو برترین کمیک تمام تاریخ میدونم
    شخصیت هایی مانند لوسیفر گریت ایول بیست دارکساید تروفورم الین بلاک ترو فورم اف دومزدی مهمتر از همه مندراک د دارک مانیتور و………… هستند که توانایی حضور در این لیست رو داشتند
    و اینکه در نظر بنده حقیر شما نویسنده ای بسیار با اطلاعات جامع و کاملی هستید اگر مشکلی نباشد به وبسایت بنده (ادرسش رو در مشخصات ذکر کردم) پیام بدهید و از ان بازدید نمایید اگر مشکلی نیست البته

    خدانگهدارتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا