مقالات کمیک

۱۰۰ ابرشرور دنیای کمیک

۱۵ سینسترو
قدرت و نفوذ سینسترو در سالهای اخیر بسیار زیاد شده است. او در ابتدا یکی از بزرگترین و مهمترین افراد سپاه فانوس سبز به حساب می آمد. او همیشه ابعاد تاریک مخفی داشته و همواره تشنه قدرت بوده است. پس از اینکه فرماندهان او در فانوس سبز از مقاصد پلید او مطلع شدند، او را تبعبد کردند. متأسفانه تنها کاری که نگهبانان به عنوان اساتید او کردند دامن زدن به رفتار جسورانه او بود.
سینسترو (Sinestro) علیرغم اینکه چندین بار به مرگ محکوم شده است و حتی به دست موجود پارالکسی هل جوردن گردنش شکسته شده است، ولی باز راه خود را به عرصه شرارت پیدا کرده است. سینسترو پس از تشکیل سپاه خود قدرت کافی به دست آورد تا در برابر نگهبانان ایستادگی کند. پس می توان او را تهدیدی همیشگی برای نظم در جهان دانست. کسی که زمانی یک سرباز عادی فانوس سبز به حساب می آمد، به مرور زمان به یکی از نیروهای اصلی پلیدی تبدیل شده است. شاید بتوان او را هیتلرکهکشان ها نامید.
دخالت سینسترو در امور قهرمانان دی سی به حد بحرانی و نگران کنندده ای رسیده است. اگرچه در حال حاضر او به زادگاه خود کوروگر (Korugar) بازگشته است، ولی لنترن های سیاه در راه هستند. سینسترو نگران بلایی که افراد بیگناه ممکن است درگیرش شوند، نیست. او رفتارهای غیرقابل پیش بینی دارد و اگرچه اقدامش در ایونت سیاه ترین شب دور از انتظار نبود ولی در نهایت اقدام او در نظر نگهبانان و بازمانده های سپاهیان فنوس سبز امری نابخشودنی به حساب آمد.

۱۴ رد اسکال
تا جایی که ما می دانیم دو مؤلفه هست که از رداسکال یا جمجمه سرخ (Red Skull) یک شرور کلاسیک می سازد و یکی از آنها همین چند سال پیش اتفاق افتاد. اولین نکته این است که رداسکال یک نازی است و خیلی سخت بتوان خارج از گروه زامبی ها و خون آشام ها گروهی مانند نازی ها را پیدا کرد که تا این اندازه برای به تصویر کشیدن شرارت مناسب باشند. نشان دادن یک شخصیت در جرگه نازی ها ساده ترین و مؤثرترین راه برای خلق یک شرور است، مخصوصاً اگر این شرور دشمن کاپیتان آمریکا باشد. حال اگر به این ترکیب کمی جلوه های تصویری هم اضافه شود، بزرگترین نازی داستان های تخیلی به دست می آید.
دومین نکته کمی مهمتر است. در دنیای کمیک کمتر دیده شده است که یک دشمن اصلی بتواند قهرمان اصلی داستان را بکشد. مثلاً جوکر هرگز نتوانسته است بتمن را بکشد یا لوتر نتوانسته است سوپرمن را شکست دهد. ولی رداسکال توانست از کاپیتان آمریکا پیشی بگیرد و از راهی دور شاهد به بار نشستن نقشه اصلی خود باشد. استیوراجرز ترور شد و دنیای مارول بزرگترین نماد امید خود را از دست داد.
شاید در حال حاضر رداسکال یک شخصیت کلیشه ای به نظر برسد، ولی زمانی بود که او نماد اصلی نیروهای نازی در دنیای کمیک محسوب می شد. این موفقیت او را با طراحی بی نظیرش ترکیب کنید تا شخصیتی افسانه ای به دست آورید.

۱۳ نورمن ازبورن
حتی قبل از سلطه تاریک (Dark Reign) گرین گابلین جان اسپایدرمن و بسیاری از قهرمانان دیگر را تهدید می کرد. اگرچه او پس از کشتن گوئن استیسی در یکی از دردناک ترین داستان های مرد عنکبوتی، مرد ولی در اواخر دهه ۹۰ بازگشت و مشخص شد که دلیل بسیاری از تاریک ترین لحظات مرد عنکبوتی از جمله مرگ زن عمو می او بوده است. فساد نورمن آزبورن (Norman Osborn) حتی به پسرش هری هم سرایت کرده که یکی از بهترین دوستان پیتر پارکر است.
اگرچه آزبورن در قالب گرین گابلین دشمنی بزرگ محسوب می شده است، ولی به نقطه ای فراتر از آن تکامل یافته است. در پایان داستان تهاجم سری او بسیاری از منابع ایالات متحده را تصاحب کرد. از جمله این منابع می توان به تیم شیلد تونی استارک و تیم انتقام جویان بود. بر خلاف بسیاری از رقبای خود، ازبورن را بدو استفاده از پرسونای گرین گابلین انجام داد. آنچه باعث جذابیت رویدادهایی شده است که در حواشی او اتفاق افتاد، این واقعیت است که کارهای خود را بدون از دست دادن سلامت عقلانی خود انجام می دهد. چیزی که به نظر می رسد سخت تر و سخت تر باشد. هر بار که ازبور به گرین گابلین اجازه می دهد کنترل او را به دست بگیرد، در حفظ و نگهداری قدرتی که این همه سال بدنبال کسب آن بوده، ضعیف تر می شود.
یک مورد در این بین مشخص است و آن اینکه ستاره بخت او در اوج است. شاید در آینده بتوان دیدی بهتر در مورد اهمیت و محل قرارگیری او در لیست داشت.

۱۲ دو چهره
از خیلی جهات داستان شوالیه تاریکی اهمیت هاروی دنت (Harvey Dent) را به همه شناساند. دنت به نوعی نمایانگر بزرگترین اشتباه بتمن است و همواره یادآور این موضوع است که بهای پرداختی برای مبارزه با پلیدی خیلی سنگین می تواند باشد. دو چهره (Two-face) شخصیتی است که گذر زمان در پرداخت آن نقش بسزایی داشته است و در طول سالهای گذشته خوب جا افتاده است. و از یکی از دشمنان ساده بتمن به شخصیتی تبدیل شده است که لایه های بسیار و سرنوشت تراژیکی دارد که شاید می توانست از او یک قهرمان بسازد.
با وجود گذشته تاریکی که دنت داشت او توانست به عنوان دادستان شهر گاتهام خود را تثبیت کند و با همکاری جیم گوردون و شوالیه تاریکی جنگی را علیه جرم و جنایت آغاز کردند. دنت در دام جنایتکارانی که آنها را تار و مار کرده بود می افتد و مسائلی که اتفاق می افتند باعث می شوند او به یک شرور تبدیل شود. شروری که بدون استفاده از سکه شانس اش نمی تواند بین خوبی و بدی تمایزی قائل شود.
مانند برخی از شرورهایی که در این لیست قرار دارند، دو چهره همیشه شرور نیست. در برخی از داستان ها جنون دنت درمان شده است تا دوباره روند کشیده شدن او به تاریکی دوباره ترسیم شود. این کشمکش بین دنت و دوچهره نمادی است از چیزهایی که در گاتهام از دست رفته است. پیروزی اصلی جرائم سازمان یافته (گیر انداختن دنت) شاید تنها چیزی بود که به آن نیاز داشتند. بدون حضور همیشگی دنت در سمت نور، شاید گاتهام شانس پیروزی نداشته باشد…با بتمن…یا بدون او.

۱۱ کتوومن
یکی دیگر از شرورهایی که از آزمون زمان به عنوان آینه شوالیه تاریکی سربلند بیرون آمده است، نسبت به رقبای خود زوایای منحصربقردی دارد. غیر از تالیا الغول، سلینا کایل شاید نزدیک ترین گزینه به شخصی باشد که بتواند به عشق زندگی بروس وین تبدیل شود. در اصل کایل یکی از معدود افرادی است که می داند بروس وین بتمن است.
همین رابطه می تواند او را در بخش های بالایی لیست ابرشروران بنشاند، ولی شخصیت پردازی چند لایه او هم در این میان بی تأثیر نبوده است. کارهایی که او ظرف سالها انجام داده مرز بین قهرمانی و شرارت را محو کرده است. البته در سالهای اخیر او بیشتر یک ضدقهرمان بوده تا یک شرور. هر چند مدام قانون شکنی می کند و از دستورات مقامات نافرمانی می کند. جایگاه شرارت این شخصیت بیشتر مدون زمانی است که دی سی ترجیح می داد او را در بخش تاریک تر اخلاقیات نگه دارد.
تمایل او برای قرار گرفتن در هر سمت که به نفع اوست باعث جذابیت بیش از پیش این شخصیت شده است. او برای خود کار می کند و رئیس و آقابالاسری ندارد. اگر لازم باشد با بتمن در می افتد. او حتی از سرشاخ شدن با هاش هم ابایی ندارد و کل دارایی این دشمن پلید بتمن را دزدید و او را با کمی پول توجیبی به حال خود رها کرد. طبیعت غیرقابل پیش بینی او به همراه عدم تمایلش به اطاعت از قانون، (که با توجه به دوستان قهرمان و شبه متحد زیادی که دارد نباید برایش سخت باشد)او را به یکی از آدم بدهای سرگرم کننده داستان های کمیک و یکی از قویترین شخصیت های این صنعت بدل کرده است.

برگهٔ قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. با سلام
    مقاله مقاله ای کامل و عالی بود خیلی روش زحمت کشیده بودین اما اگر اجازه بدین نقد هایی بر اون وارد بکنم
    ابتدا
    در نظر شخصیت پردازی کمپانی ورتیگو زیر مجموعه دیسی کامیکس قطعا از تمامی این افراد بالاتر خواهد بود به شخصه لوسیفر ۲۰۰۰ رو برترین کمیک تمام تاریخ میدونم
    شخصیت هایی مانند لوسیفر گریت ایول بیست دارکساید تروفورم الین بلاک ترو فورم اف دومزدی مهمتر از همه مندراک د دارک مانیتور و………… هستند که توانایی حضور در این لیست رو داشتند
    و اینکه در نظر بنده حقیر شما نویسنده ای بسیار با اطلاعات جامع و کاملی هستید اگر مشکلی نباشد به وبسایت بنده (ادرسش رو در مشخصات ذکر کردم) پیام بدهید و از ان بازدید نمایید اگر مشکلی نیست البته

    خدانگهدارتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا