۱۰۰ ابرشرور دنیای کمیک

۳۵ گوریلا گراد
شاید قد گوریلا گراد به بلندی کینگ کونگ نباشد یا استعدادش به اندازه مایتی جویانگ نباشد ولی گوریلا گراد برای خود اسم و رسمی دارد. این گوریل که قرار است با هوش خود دنیا را تسخیر کند، قدرت روانگردان و نبوغ خارق العاده ای دارد که پس از اینکه به همراه قبیله اش در معرض تخته سنگی فضایی (سفینه ای فضایی که در خاستگاه او به آن اشاره شد) قرار گرفتند، در او شکوفا شد. این تخته سنگ در جنگل های آفریقا سقوط کرد.
شهوت قدرت در گراد او را رو در روی سالاوار (Solovar) قرار می دهد که رهبر میمون های آرمانشهر گوریلا سیتی است. وقتی سالاوار به دست انسان ها اسیر می شود، گراد او را تا سنترال سیتی تعقیب می کند و ماجراهای خود را در مورد فلش به اجرا می گذارد.
از اولین باری که در شماره ۱۰۶ از داستان های فلش (در ماه می ۱۹۵۹) به طرفداران کمیک معرفی شد تا به امروز نقشی غالب را در دنیای دی سی به عهده گرفته است. او زمانی کوتاه رهبر جامعه سری ابرشروران بود و از معدود شرورهایی است که توانسته سوپرمن را دچار مشکل کند.
گوریلا گراد بخش عمده ای از حیات خود را در گوریلا سیتی زندانی بوده است، ولی برای آزادی از آنجا مشکل زیادی نداشته است و هر بار که هوای آزادی به سرش می زند نقشه دقیق و شرارت آمیزی طراحی می کند و با ظرافت آن را به اجرا می گذارد. و در هر یک از این نقشه ها نابودی انسان ها و به دست گرفتن کنترل دنیا از مرکزیت برخوردار است. در بسیاری از موارد گراد برای دشمن دیرینه خود فلش نقشه هایی کشیده است تا با کشتن فلش کسی نباشد که پرده از نقشه های پلید او بردارد.
در طول سالیان گراد وحشی تر و وحشی تر شده . او در یکی از رویدادهای دردناک شهر آفریقایی کینشاژا را به خاک و خون می کشد (شماره ۱۰۳ محرمانه لیگ عدالت آمریکا) و بسیاری از شهروندان را می خورد.
در بیرون از قلمرو کمیک ها گوریلا گراد یکی از شرورهای ثابت دنیای انیمیشنی دی سی است و در بازی ویدئویی قهرمانان لیگ عدالت هم شاهد حضورش بوده ایم.

۳۴ بین
او کمر بتمن را شکست. به همین دلیل در این جای لیست قرار گرفته است، ولی مانند دومزدی این درجه از شرارت را خیلی زود به دست آورد. بین هنوز با تلاش های خود در سقوط شوالیه (Knightfal) که به خرد کردن بروس وین انجامید، فاصله زیادی دارد. با این وجود دی سی نگاهی ویژه به او دارد. او شخصیتی است که آنها علاقه دارند کمی بیشتر او را بسط دهند. شاید نقشی که در شش پلید برای او در نظر گرفته شده است تلاشی باشد در این زمینه.
یک بدن هالک گونه که با ونوم کار می کند و مستقیماً به بدنش تزریق می شود تا در خدمت نیازهای جاه طلبانه او باشد ولی او در ظاهر مانند یک فرد لات و بی بندوبار است. با این وجود، بر خلاف دومزدی او یکی از باهوش ترین دشمنان بتمن است.
نقشه او برای شکستن بتمن دارای روشی دقیق بود و بدتر از همه با صبوری همراه بود. بین متوجه چیزی شده بود که افراد دیگر هم سطح او نشده بودند. یک حمله مستقیم به بتمن بی فایده است. در عوض، بین راه دورتر را طی می کند تا بت را ضعیف کنداو این کار را با شکستن دیوارهای آرکهام و آزاد کردن زندانیان شروع می کند و اجازه می دهد تا گاتهام بار دیگر بیمار شود و باعث می شود بتمن سه ماه خسته کننده را برای اسارت دوباره زندانیان پشت سر بگذارد. در این زمان بتمن غار خفاشی را پیدا می کند و منتظر می شود تا ضربه نهایی را وارد کند که نتیجه آن هنوز طنین انداز است.

۳۳ سوپرمن سایبرگی
هنک هنشاو (Hank Henshaw) توانسته کاری انجام دهد که ساده نیست و آن ورود به گالری دشمنان سوپرمن و گرین لنترن است. او در اثر یک سانحه کیهانی دچار نفرین جاودانگی شده است. سانحه ای که باعث جنون زنش شد. سایبرگ یک شخصیت تراژیک است که همدردی ما را به خود جلب می کند. و بعد تازه متوجه می شویم که تا چه حد پلید است.
هنک اولین حضور خود را در حکومت سوپرمن (Reign of Superman) داشت که بلافاصله پس از مرگ کال-ال به دست دومزدی اتفاق افتاد. اگر او می خواست همه باور کنند که او سوپرمنی است که دوباره زنده شده است، باید با ظاهری بهتر از “آخرین پسر” و تی ۸۰۰ خود را به مردم نجات می داد. ولی در نهایت متقاعد کردن رئیس جمهور برای اینکه او وارث سوپرمن است، یک قدم به سمت بازی نهایی او به شمار می رفت که در نهایت به نابود شدن کست سیتی شهر هل جوردن انجامید.
دانلود کردن هوشیاری به دستگاهی که در دومزدی قرار دارد، تنها دلیل زنده ماندن هنک و ایجاد دردسر برای سوپرمن است. شاید نتیجه کارهای او به اندازه کارهای آنتی مانیتور بزرگ نباشد ولی او در کار خود پیگیر است. به این معنی که قرار نیست جایی برود. همانطور که خودش در جریان مبارزه لشگریان سینسترو در برابر لشگریان فانوس سبز گفت، “در طول سالیان من منفجر شدم، سوختم و تجزیه شدم. ولی من همیشه بازمی گردم.”

۳۲ دث استروک
اسلید ویلسون (Slade Wilson) یک آدمکش و مزدور است که از شروع محقر تایتان ها نوجوان جدید راه خود را شروع کرد و اثبات کرد که نیرویی است که باید به آن توجه شود. دث استروک نابودگر نتیجه آزمایش های سری ارتش است که به دور از کلیشه های دیگر شرورها تا به امروز توانسته موجودیت خود را حفظ کند.
او که یک مرد خانواده و آدمکش است تهدیدی بزرگ برای تایتان های نوجوان به حساب می اید و از طرفی یک ضدقهرمان است که در سمت نیروهای شبه خوب قرار می گیرد و از این رو شخصیتی جالب است. شخصیتی که زاییده بخش تاریک مورد علاقه طرفداران باشد ظاهراً نباید تا این حد از ویژگی های خوب برخوردار باشد.
حضور دث استروک در هر دو رویداد بزرگ “بحران هویت” و “بحران بینهایت” کم و به جا است. و نشان می دهد که شهرت خود را مدیون گذر زمان است. کسی که مبارزه ای برابر با بتمن داشته باشد و در نهایت شوالیه تاریکی را بدون پیروزی بدرقه کند، کسی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت. این وضعیت در حیطه انیمیشن هم وجود دارد و امیدوارم یک روز بر روی پرده سینما هم شاهدش باشیم.

۳۱ پروفسور زوم
شاید سرعت بالا تنها برتری ایبارد ثاون (Eobard Thawne) یا همان ریورس فلش باشد. ولی زوم اجازه نداده این عامل سد راه او شود. دلمشغولی او باعث شد تا نقشه ای طرح کند و خود را جایگزین بری الن کند. او بقدری به فکر گرفتن جای بری الن بود که تصمیم گرفت که خود را به جای بری الن به همسرش آیریس نزدیک کند. وقتی در این کار موفق نشد، کاری را کرد که شاید مردان دیگر هم می کردند. او با ارتعاش دست، دستش را در سر او فرو کرد و او را کشت.
ظرافت یکی از ویژگی های بارز و قوی زوم نیست (او یکی از اعضای جامعه سری ابرشروران است) ولی نتیجه ای به دست نمی آورد. همچنین روش های او در سفر در زمان باعث شده تا طرح هایش به بار ننشینند و حتی به مرگ خودش منتهی شوند.
شاید زوم شروری باشد که خیلی زیاد بر روی علایق خود متمرکز باشد، ولی کشتن آیریس یکی از رویدادهایی بود که مردم هنوز در موردش حرف می زنند. می توان پیش بینی کرد که زوم آرکی اختصاصی درخور دشمن بری الن به خود اختصاص دهد و امیدواریم دیر یا زود این اتفاق بیفتد.